شعر در مورد صحیفه سجادیه
تعداد بازديد : 31832

طوباي صحيفه
به سر، افتاده سوداي صحيفه
به دل برپاست غوغاي صحيفه
نمييابيم راه رستگاري
مگر باشيم داناي صحيفه...
طوباي صحيفه
به سر، افتاده سوداي صحيفه
به دل برپاست غوغاي صحيفه
نمييابيم راه رستگاري
مگر باشيم داناي صحيفه
يکي فرزانه ميجويم به گيتي
که بگشايد معماي صحيفه
کسي را کو نباشد نور ايمان
نخواهد شد به ژرفاي صحيفه
خدا را مسألت دارم که روزي
شوم غواص درياي صحيفه
نداند [1] مرغ فکرت پر گشايد
فراز عرش اعلاي صحيفه
ز قلبي باصفا و پاک برخاست
نيايشهاي والاي صحيفه
به دلها باغبان عشق ميکاشت
درخت گلشن [2] و رعناي صحيفه
يکي سيمرغ کوه قاف بايد
که پيمايد بلنداي صحيفه
شود روح نيايشگر به پرواز
به همراه دعاهاي صحيفه
صفاي عشق بايد تا نيوشي [3]
به گوش جانت آواي صحيفه
به اوج آسمان علم و آداب
برآيد نثر زيباي صحيفه
درختش تا ابد بالنده و سبز
نميرد نظم برناي صحيفه
بخوان اي بلبل سرمست عاشق
ترنمهاي شيواي صحيفه
سحر برخيز و با جانان صفا کن
به آهنگين نواهاي صحفيه
تنزل کرد روح از عرش اصلي
شب قدر است يلداي صحيفه
کنون انديشهي پربار انسان
زند صد بوسه بر پاي صحيفه
همه عشاق ميبايد نيوشند
سرود عشق از ناي صحيفه
هر آن کو در سماء عشق پر زد
بود سرمست رؤياي صحيفه
به بزم عشق گو عاشق نشيند
نه، هر کس نيست شيداي صحيفه
به جز سجاد نتواند تنيدن [4] .
کسي آن سبز ديباي صحيفه
بيا و با وضوي عشق بگزار
نمازي در مصلاي صحيفه
دل و جان گرسنه ميربايد
شکوه خوان يغماي [5] صحيفه
زدايد ظلمت و زنگار از دل
فروغ ماه سيماي صحيفه
فضاي بيکران آفرينش
نوردد بادپيماي صحيفه
نهال جان همي بالنده گردد
زانفاس مسيحاي صحيفه
اگر صيقل دهي جان را به عرفان
زني پر تا ثرياي صحيفه
برات هوشياري از خدا خواه
بشارت ده سکاراي [6] صحيفه
فرشته پر زند در آسمانها
به آهنگ مداراي [7] صحيفه
به اوج هفت اختر جاي دارد
ز استغنا گداهاي صحيفه
نباشد هيچ نظم و هيچ نثري
به استحکام خاراي صحيفه
اگر خواهي بگيري نو به نو، کام
بجو پنهان و پيداي صحيفه
سپاس بيکران کردگاري
که عرش اوست مأواي صحيفه
دل شب نغمهاي از دل برآور
صفا کن باصفاهاي صحيفه
اگر آهنگ داودي شگفت است
مزاميرش [8] نه همتاي صحيفه
خدايا! بهرهي ما را فزون کن
زآهنگ دلآراي صحيفه
عجب اعجاز کرده در نيايش
جلا بخشد تجلاي [9] صحيفه
الها، از تو ميخواهم به اخلاص
به دل باشد تمناي صحيفه
زنم چنگ توسل در دو عالم
به حبل الله يکتاي صحيفه
يکي دل بستهام از روي اخلاص
به آن معشوق تنهاي صحيفه
دمي از تنگناها هم برون شو
نگاهي کن به دنياي صحيفه
تو را گر آرمان ارتحال [10] است
سفر کن سوي عقباي صحيفه
اگر خواهي ز رقيت [11] رهائي
نيايش کن به مولاي صحيفه
اگر داري سر سير و سياحت
به از فردوس، صحراي صحيفه
رها کن نغمههاي تار و طنبور
ترنم بشنو از ناي صحيفه
شب تاريک قبرستان اموات
نشنين در بزم احياي صحيفه
وراي پردهي الفاظ بنگر
پر از اسرار، جاجاي صحيفه
ز مو باريکتر اسرار هستي
بياموز از الفباي صحيفه
بخوان تا ميتواني با تدبر
کتاب بهجت افزاي [12] صحيفه
معطر کن فضاي جان و دل را
ز عطرآگين سمن ساي [13] صحيفه
کند سرمست جان عارفان را
مناجات ورع زاي صحيفه
دريغا عمر فاني رفت از دست
ندانستيم آراي صحيفه
هر آنکو از حجاب تن برون شد
رود در عمق معناي صحيفه
اگر خواهي رهاگردي زآفات
بخوان هر شب شکاياي [14] صحيفه
اگر چه آرزوها بيشمار است
تو مگذر از مناياي [15] صحيفه
چو بگزيدي تو اخلاق خدائي
چه بهتر از سجاياي [16] صحيفه
به جز انديشه ورزان خداجوي
که ميداند خباياي [17] صحيفه؟
خرد گر ناب باشد ميتواند
رود اندر زواياي صحيفه
هر آن کس اهل شد، رهپوي گردد
کجا نااهل پوياي صحيفه
اگر جويندگان، يابندگانند
تو هم ميباش جوياي صحيفه
به لوح دل ببايد نيک بنگاشت
خط زرين خواناي صحيفه
شگفتا در فشاني مينمايد
عبارتهاي گوياي صحيفه
نميبيند گزندي از حوادث
کتاب نغز و پاياي [18] صحيفه
ستايش مر خدايي را که برداشت
نفاد [19] از گنج داراي صحيفه
به حق حق، نميباشد گزافه
اگر خوانيم لولاي [20] صحيفه
قياس شکل برتر شد پديدار
ز صغرا و ز کبراي صحيفه
بيا سير و سفر آغاز بنما
به سوي پور زهراي صحيفه
برون آرش ز کنج طاق نيسان
به پا کن بزم ذکراي [21] صحيفه
کليم الله با آن معجزاتش
بود حيران ز بيضاي صحيفه
درود ما به خاک پاي سجاد
به نام اوست طغراي [22] صحيفه
هواي نفس بگذار و فزون شو
ز عرفاني وصاياي صحيفه
من و مائي رها کن همت افزاي
نظر کن در ثناياي [23] صحيفه
چرا از يأس، جان را خسته کردي؟
به دل افکن سجاياي صحيفه
شگفتي نيست گر در طول اياام
فزون گردند ابناي صحيفه
متاع نظم و نثر نکتهدانان
کجا بهتر ز کالاي صحيفه؟
ز اعدا جملگي توش و توان رفت
خوشا حال احباي [24] صحيفه
گريزان شو ز زقوم [25] طبيعت
نشين در ظل طوباي [26] صحيفه
وساوس ميرسد بر دل ز شيطان
تو آنگه شو، ز بشراي [27] صحيفه
بيا اي طفل جان، آسودگي کن
همي در مهد علياي [28] صحيفه
ز زنگار گناهان پاک کردي
نيوشي گر ز خنياي [29] صحيفه
بنوش اي طالب اسرار هستي
از آن پاکيزه صهباي [30] صحيفه
مقيم خانهي دنيا چرائي؟
سفر کن سوي زوراي [31] صحيفه
چرا کاهل شدي؟ خيز و عطا کن
حق اسماء حسناي صحيفه
بيا بگشاي چشم جان و بنگر
به کوه طور؟ موساي صحيفه
حياتي نو به انسانها ببخشد
دم جان بخش عيساي صحيفه
بسا ظلم و ستم بر اوليا رفت
عجب مظلوم يحياي [32] صحيفه
رسد کسي طاير انديشهي ناب
به اولي و به اخراي صحيفه
تو را احرام بايد از هواجس [33] .
عجب عيدي است اضحاي [34] صحيفه
دو دست خويش سوي آسمان کن
چو ره يابي به ژرفاي صحيفه
تو را در آسمان پرواز بخشد
نيايشهاي غراي [35] صحيفه
الا اي پادشاه ملک هستي
به قربانت رعاياي صحيفه
نه هر کس ميتواند گشت آگاه
ز اسرار و خفاياي [36] صحيفه
خدا را مسألت دارم که اسرار
ببينم در مراياي [37] صحيفه
براي راه و رسم زندگاني
چه بهتر از فتاواي صحيفه؟
نباشد نزد رندان سحرخيز
نکوتر از قضاياي صحيفه
نداري گر رهي زي عالم غيب
کجا داني مزاياي صحيفه؟
خيال از دام شيطاني رها کن
نه افسانه است عنقاي [38] صحيفه
خدا را شکر ميگويم شباروز
که گشتم از اخلاي [39] صحيفه
چو دست از جان بشوئي همچو رندان
خدا بيني به اثناي صحيفه
بيا در سرزمين جان بيفشان
تولا و تبراي صحيفه
دلي خواهم خداوندا همه سوز
مباد آن دل که اعماي [40] صحيفه
کنون دلمردگيها را رها کن
مشو غافل ز شبهاي صحيفه
طلب کن با بصيرت تا تواني
طريقتهاي مثلاي [41] صحيفه
حجاب چهرهي جان را برافکن
بخوان درسي ز تقواي صحيفه
پس از قرآن، پس از نهجالبلاغه
کتابي نيست همتاي صحيفه
مشام جان، معطر بايدت کرد
در اين بستان شتاي [42] صحيفه
در اينجا گوهر حکمت فراوان
فراز آمد مسماي [43] صحيفه
کتب را در نور ديديم و ليکن
کدامين است ياراي صحيفه؟
نسيم دلنوازي مينوازد
گل و گلزار بوياي [44] صحيفه
به هر حرفش هزارن در معني
پر از اسرار طاهاي صحيفه
گداي معرفت، حاجات خود را
بگيرد از عطاياي صحيفه
نديدم گر چه من بسيار گشتم
به جز «عارف» شکر خاي [45] صحيفه
پی نوشته ها.................................................................................
1 – نتواند
2 – پرشاخه و انبوه
3 – گوش کردن
4 – بافتن ، تابیدن
5 – سفره ای برای عموم مردم گسترند و دعوت عام کنند
6 – مستان
7 – نرمی ، ملاطفت ، مهربانی
8 – سرودها و اشعاری که با نی نواخته میشود
9 – نمود ، جلوه
10 – کوچ کردن
11 – بندگی ، غلامی
12 – افزاینده شادمانی
13 – مانند یاسمین
14 – ناله ها ، زاری ها
15 – اجل ها ، مقدرات ، اینجا به معنای آمال و آرزوها
16 – طبایع ، خلق و خوی ها
17 – پوشیده ها ، نهفته ها
18 – پاینده ، ثابت ، ابدی
19 – تباهی ، نیستی
20 – اگر صحیفه نمی بود کائنات هم نمی بود
21 – پند و اندرز ، موعظه
22 - خطی که بر صدر فرمانها بالای بسم الله می نویسند
23 – به معنای دندان های پیشین در اینجا به معنای ثناها و تمجیدها
24 – دوستان
25 – نام درختیست در جهنم
26 – نام درختیست در بهشت
27 – مژده دادن
28 – گهواره ی بلند
29 – سرود ، نغمه ، آواز
30 – شراب انگوری
31 – چاه عمیق
32 – زنده یا لاغر اندام و نحیف
33 – آرزوهای نفسانی
34 – عید قربان
35 – عبارت فصیح و منسجم و استوار
36 – نهفته ها و نهان ها
37 – آینه ها
38 – سیمرغ
39 – دوستان
40 – کور
41 – بهتر
42 – پراکنده ها
43 – نامیده شده
44 – خوشبو و معطر
45 – سخت شیرین ، کنایه از شیرین کام شدن